سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همسفرمهتاب
یکشنبه 86 بهمن 28 :: 1:4 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

 

اسبغ بن نباته میگوید روزی امیر مومنان ،علی (ع)خطبه ای ایراد و در آن به امر ظهور و خروج فرزندش حضرت مهدی (ع)اشاره فرمود.ابوخالد حلبی سوال کرد :یا امیرالمومنین ،اوصاف حضرت مهدی (ع) را برای ما بیان فرما. آن حضرت فرمود :"مهدی از نظر خلقت و خلق شبیه ترین مردم به رسول خداست ."آنگاه فرمود:"آیا میخواهید شما را ازیاران او و نام های ایشان با خبر سازم ؟"اصحاب فرمودند:"آری یا امیر مومنان "پس حضرت فرمودند:"از رسول خدا شنیدم که می فرمود ،اولین آنها از بصره و آخرین آنها از یمامه خواهد بود."

آنگاه حضرت عدد اصحاب قائم را برشمردند و فرمودند:"پیامبر،آنها را برای من شماره فرمود تا اینکه مطابق عدد اصحاب بدر (سیصد و سیزده نفر)شدند.خداوند در یک چشم بر هم زدن ،آنها را ز مشرق و مغرب زمین ،نزد خانه ی کعبه جمع میکند ،تا آن مردی که خلقا و خلقا شبیه ترین مردم به رسول خداست از پشت پرده ی کعبه بیرون آمده نزد آنها می رود و آنان می پرسند:آیا تو مهدی موعود هستی ؟ و او میگوید:"آری  من همان مهدی موعود هستم ."آن گاه می فرماید :"درباره ی چهل خصلت با من بیعت کنید و راجع  ده خصلت دیگر با من شرط نمایید."ژس احنف از حضرت علی  پرسید:"مولای من آن خصلت ها کدامند؟ " حضرت جواب داد:"آن سیصد و سیزده نفر با مهدی بیعت میکنند که :

دزدی نکند ،زنا نکنند ،کسی را به ناحق نکشند ،هتک حرمتی ننمایند،به مسلمانی فحش ندهند و اهانت نکنند،بر کسی هجوم نبرند،کسی را به غیر حق نزنند،مردان زینت به طلا نکنند،خز نپوشند ،لباس حریر بر تن نکنند،مسجدی را خراب ننمایند،راه بر کسی نبندند ،در حق یتیمی ظلم روا ندارند،نا امنی ایجاد نکنند ،مال یتیم نخورند ،همجنس بازی نکنند،از شراب شراب و مسکرات دوری کنند، خیانت ننمایند،خلف وعده ننمایند ،احتکار نکنند ،با پناهنده به نیکی رفتار کنند ،شکست خوردگان را در جنگ تعقیب ننمایند ،مجروحی را به قتل نرسانند ،به کم راضی باشند ،به جهاد رد راه خدا اهتمام بورزند ،اخلاص عمل داشته باشند،در پی اشاعه ی عدل و داد در زمین باشندو.............."

آن گاه با لشکریان خود حرکت میکنند تا اینکه (وادی فتنه ها) را پشت سر میگذارد.

 




موضوع مطلب :
جمعه 86 آبان 18 :: 10:59 صبح ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا
همه میگن وقت طلاست ،با ارزشه. اما به نظر من وقت از طلا هم با ارزش تره. چرا؟ خوب معلومه چون با یه کم وقت گذاشتن میشه طلا خرید اما آیا میشه با طلا وقت خرید؟با وجود این حرف ها باز هم از وقتمون استفاده ی درست نمیکنیم و وقتی کار از کار گذشت به گذشته حسرت و اندوه میخوریم !ولی اون وقت حسرت خوردن دیگه چه فایده؟جالب اینجاست که ما با گم کردن یه ساعت اعصابمون و فکرمون را پریشان میکنیم اما با از دست دادن 10 ساعت از عمرمون غمی نداریم !حضرت علی(ع)درباره ی همین وقت میفرمایند:"فرصتها را دریابید قبل از آنکه مایه ی غصه و اندوه شود."اما کیه ی که قدر عمر و لحظه های زندگی اش را بدونه؟کیه که قدر این سرمایه ی گرانبها را بدونه؟ارزش یه لحظه از عمر ما از همه ی این دنیا بیشتره چون این دنیا و این جهان بالاخره از بین میره،اما ما با یه لحظه از عمرمون میتونیم چیزی را بدست بیاریم که برای همیشه باشه.با یه لحظه از عمرمون میتونیم کاری کنیم که نتیجه اش بی نهایت و ابدی باشه.حالا از ما گفتن بود تو خواه پند گیر خواه ملال.


موضوع مطلب :
دوشنبه 86 آبان 14 :: 6:11 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

مدینه برای چندمین بار ،در سوگ او گریست و فوج فوج مردم ،غمگین و سوگوار ،سالروز رحلت رسول خدا را به یاد آوردند.رحلت او داغی سنگین بود و به خاک سپردنش ،داغی دیگر و سنگین تر.سیل اشک، از دیدگان جاری بود،تشییع کنندگان،ناباورانه در پی جنازه ی مطهرش به سوی بقیع رهسپار  می شدند و مدینه تعطیل شد و هر خانه ای، ماتمکده.او چهارمین معصومی بود که در بقیع ،به خاک سپرده شد و خوشا به حال بقیع که پیکر پاکش را در در بر کشید. در آن سالهای سیاه ، که ابرهای سلطه ی امویان و عباسیان،آسمان جهان اسلام را تاریک کرده بود . تنها  خورشید وجود او ،به اسلام و قرآن جان بخشید و یخ های ظلمت را آب کرد.وقتی با تابش مهر درخشان فضایلش ،مجالی برای خود نمایی شب پره ها نماند......آری در آن زمان بود که خفاشان کورسو نگذاشتند فروغ فروزانش جلوه گری کند و این گونه بود که او در عین نفوذ و محبوبیت همچنان مظلوم ماند و مظلوم آرمید.

و بشنوید از اندرزهای سبزش

نادان بخشنده،بهتر است از عابد تنگ تظر.

کمال هر کار نیک در سه چیز است:شتاب کردن در آن ،ناچیز دانستن آن و پنهان داشتن آن.

گذشت زکات پیروزی است.

کاملترین مردم از نظر عقل،خوش اخلاق ترین آنهاست.

خلق خوش،گناه را ذوب میکند،همچنان که که خورشید یخ را آب میکند.

بخشش به منزله ی زکات نعمت های خداست.

علاقه به دنیا موجب غم و اندوه است و بی علاقگی به آن ،آسایش تن و جان را به دنبال می آورد.

این سخنان قطره ای بود از اقیانوس بیکران فضیلتش تقدیم به عاشقان ولایت و رهروان راه هدایت .به امید آن که چراغ راه زندگی همگان باشد.

                                                                                                                                                                      التماس دعا




موضوع مطلب :
جمعه 86 مهر 27 :: 3:13 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

دوستان سلام

همش تو فکر این هستم که دوستای وبلاگی ام من را به خاطر اینکه نمیتونم به وبلاگ هاشون سر بزنم  و زود به زود به روز بشم میبخشند یا نه؟راستش را بخواین چون امسال سال سرنوشت ساز زندگی منه مجبورم بیشتر به درسام برسم تا به کارهای دیگه برای همین ازهمه ی دوستای وبلاگی ام خیلی خیلی معذرت میخوام.

اما میخوام یه داستان زیبا از کتاب نشان لیاقت عشق براتون بنویسم. من که خیلی از این داستان خوشم اومد امیدوارم شما هم لذت ببرید.

فرشته کوچک

در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد.دکتر گفت:"در را شکستی بیا تو."در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود به طرف دکتر دوید:" آقای دکتر !مادرم!"و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد:"التماس میکنم با من بیایید!مادرم خیلی مریض است."دکتر گفت:"باید مادرت را به اینجا بیاوری من برای ویزیت به خانه ی کسی نمیروم."دختر گفت:"ولی دکتر من نمیتوانم.اگر شما نیایید او حتما میمیرد."و اشک از چشمانش جاری شد.دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود.دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد،جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.دکتر شروع به معاینه کرد و توانست با قرص و آمپول تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد.او تمام شب بر بالین زن ماند؛تا صبح که علایم بهبودی در او دیده شد.زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.دکتر گفت باید از دخترت تشکر کنی،اگر او نبود تو حتما میمردی ."مادر با تعجب گفت:"ولی دکتر دختر من سه سال است که از دنیا رفته است!"و به عکس بالای تختش اشاره کرد.پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد.این همان دختر بود فرشته ای کوچک وزیبا.


موضوع مطلب :
یکشنبه 86 مهر 15 :: 4:37 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

 

زن فقیری که توانست با دعا روزی اش را تامین کند.

روزی زنی فقیر که از پیروان خداوند به شمار میرفت و شوهرش فلج شده بوداطمینان داشت که خداوند مقدار پولی را که او برای تهیه ی  غذا و هدایای روز عید لازم دارد فراهم خواهد کرد.وی به فروشگاهی وارد شد و از فروشنده غذای کافی برای روز عید فرزندانش خواست.وقتی فروشنده از او پرسید چقدر پول دارد زن پاسخ داد شوهرم چندین ماه است که مریض شده است و در حقیقت هیچ پولی ندارم که در عوض بدهم فقط میتوانم دعایتان کنم؛فروشنده مردی بی اعتقاد بود ، به طعنه گفت:"دعایت را روی کاغذ بنویس،به اندازه ی وزن آن میتوانی غذا ببری!" زن بی درنگ کاغذی از کیفش درآورد و گفت:"این دعای کوچک من است که دیشب در حالی که به شوهر بیمار خود مینگریستم نوشتم."روی آن کاغذ نوشته بود"خداوندا!توپناه من هستی،تو هر آنچه را برای عید فردا لازم است فراهم خواهی کرد،حتی بیش از آنچه من نیاز دارم به طوری که آن را با سایر فرزندان تهیدست در روز مقدس سهیم خواهم شد"مرد این دعا را خواند و خندید،کاغذ را روی ترازو گذاشت و گفت :"خوب،حالا ببینم این کاغذ به اندازه ی چقدر غذا است؟"او با تعجب دید وقتی یک پاکت آرد روی  ترازو گذاشت هیچ اتفاقی نیفتاد.!چیزهای دیگری روی ترازو گذاشت اما عقربه اصلا تکان نخورد.!سرانجام به زن گفت:"نمیدانم امروز چه شده است که این ترازو اصلا کار نمیکند،اما من زیر قولم نمیزنم هر چه لازم داری بردار!چون به نظر میرسد کاغذ تو از همه ی اجناس این فروشگاه سنگین تر است!"زن فقط چیزهایی که برای عید نیاز داشت برداشت و با چشمانی اشک آلود از فروشنده تشکر کرد و به راه افتاد و در دل خدایی را که همه ی نیاز های پیروانش را برآورده میسازد ستایش کرد.فروشنده بعدا متوجه شد که آن ترازو سالم بود و از خود پرسید پس چه طور آن موقع خراب شد؟ چرا آن پیش از آمدنش دعا را نوشته بود؟ قلبش متحول شد و در نتیجه او نیز به جمع پیروان خدا پیوست.

به نقل از کتاب"هرگز ازدواج نکنید مگر با نیمه ی واقعی گمشده تان"نوشته ی محمد اثنی عشریُ


موضوع مطلب :
شنبه 86 شهریور 31 :: 5:31 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

دوستان سلام نماز و روزهاتون قبول درگاه حق باشه. راستش را بخواهین چند روز پیش یک کتاب به دستم رسید ،که خیلی سوالات درباره ی مسائل روزمره در اون مطرح شده بود و 10تن از مراجع (آیه الله بهجت،آیه الله خامنه ای،آیه الله سیستانی،آیه الله صافی گلپایگانی،آیه الله فاضل لنکرانی،آیه الله نوری همدانی،آیه الله مکارم شیرازی،آیه الله وحیدخراسانی وهم چنین بر اساس نظر حضرت امام خمینی)به آنها پاسخ داده بودند.چند تا از سوالات این کتاب که فکر می کردم به دردتون بخوره را مینویسم .برای اطلاع بیشتر از سوالات این کتاب میتونید آن را تهیه کنید.نام کتاب :پاسخ و پرسشهای دانشجویی ،مولف:سید مجتبی حسینی،ناشر:دفتر نشر معارف

 

1.در مراجعه به سایت های اینترنتی خارجی،زیاد با موارد خلاف شرع مواجه میشویم با اینکه در مسیر تحقیقات و ارتباط با تکنولوژی روز نا چار به استفاده از امکانات اینترنتی هستیم و با توجه به اینکه این سایت ها نهایتا اثر سو خود را بر روی انسان می گذارد ؟

همه مراجع:استفاده از سایت های اینترنت در اموری که شرعا حلال است اشکال ندارد.

2.آیا صحبت کردن زن با مرد نامحرم ،که به نیت خیر و یابرای درس باشد ، اشکال دارد؟

همه مراجع:اگر بدون قصد لذت و افتادن به گناه باشد،اشکال ندارد.

3.آیا صحبت کردن با کسی که قصد داریم در آینده با او از دواج کنیم ،گناه است؟

همه مراجع:اگر بدون قصد لذت و افتادن به حرام باشد و باعث مفسده نشود،اشکال ندارد.

4.آیا در گفت و گوی زن و مرد نا محرم ،فرقی بین گفت و گوی مستقیم و از راه دور (مانند اینترنت و تلفن)هست؟

همه مراجع:خیر هیچ تسسسفاوتی در حکم نمیکند و در هردو مورد اگر بدون قصد لذت و افتادن به حرام باشد ،اشکال ندارد.

5.آیا ارتباط صمیمی بین دختر و پسر در هنگام همکاری و یا میهمانی ، اشکال دارد؟

همه مراجع(جز بهجت و صافی):دوستی بین دختر و پسر جایز نیست؛چون ترس افتادن به گناه در میان است.اما ارتباط شغلی اگر باعث مفسده نشود و موازین شرع درآن رعایت گردد،اشکال ندارد.

آیات عظام بهجت و صافی:آری، جایز نیست.

6.مشخص شدن حجم مو زن از زیر چادر چه حکمی دارد؟

همه مراجع:اگر باعث تهییج شهوت دیگران نشود،اشکال ندارد.

7.آیا برای زن جایز است که عطر بزند و از منزل بیرون رود؟

همه مراجع:اگر باعث جلب توجه نامحرم شود،جایز نیست.

8.نماز خواندن با مانتو و روسری چه حکمی دارد؟

همه مراجع:اگر مقدار واجب پوشش و شرایط لباس نماز گزار درآن رعایت شود،اشکال ندارد؛هر چند نماز با چادر برای رعایت پوشش در نماز آسان تر است.

9.طلای سفید برای مردان چه حکمی دارد؟

همه مراجع (جز مکارم و فاضل):اگر از جنس طلا باشد جایز نیست هر چند از جنس طلا باشد.

آیات عظام مکارم و فاضل:استفاده از طلای سفید برای مردان جایز نیست.

10.استفاده از طلا برای مردان به مدت کوتاه-مانند لحظه ی عقد-چه حکمی دارد؟

همه مراجع (جز مکارم):پوشیدن طلا برای مرد حرام است و بین مدت کم و زیاد تفاوتی نمیکند.

آیه الله مکارم:اگر به جهت امتحان و یا به قصد نگه داری موقت و کوتاه باشد ،مانعی ندارد.

11.اظهار دوستی به جنس مخالف در این حد که بگوید من تو را دوست دارم ،چه حکمی دارد؟

همه مراجع:این کار جایز نیست؛چون ترس افتادن به گناه در میان است.

خوب فکر کردم شاید این سوالات بعضی از سوالات شما باشه.به هر جهت امیدوارم مفید بوده باشه .خوندن این کتاب را بهتون توصیه میکنم.اگه سوال دیگه دارین بنویسین تا اگه توی کتاب بود بهش پاسخ بدم .راستی یادم رفت بگم تنظیم ونظارت این کتاب زیر نظر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها و معاونت آموزش و تبلیغ است.

 

 

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 شهریور 25 :: 2:16 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

دوستان سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و سالم وسلامت باشین. اما مگه میشه آدم توی ماه رمضون حالش بد باشه، ماه رمضون با اینکه برای ما گرسنگی و تشنگی میاره، اما اون قدر لذت بخشه که من هیچ وقت احساس گرسنگی و تشنگی نمی کنم .وقتی ماه رمضون میرسه،همه چی یه جور دیگه میشه ،همه چی یه حال و هوای دیگه پیدا میکنه،اون وقته که هر چقدر آدم گناه کاری باشی ،هر چه قدر هم روحت سیاه باشه ،احساس میکنی که باید بری باید بری به درگاه خدا .انگار خیلی به خدا نزدیکی انگار هیچی گناه نکردی انگار مثل آدم های خوب مثل آدم های مومن به خدا نزدیکی .اون وقته که همیشه آرزو می کنم کاش همیشه ماه رمضون بود .کاش همیشه روزه بودیم تا هیچ وقت دروغ نمی گفتیم ،غیبت نمی کردیم و هیچ وقت گناه نمیکردیم .که مبادا روزه مون باطل بشه. کاش همیشه ماه رمضون بود تا همیشه احساس نزدیکی به خدا می کردیم تا همیشه یه شب تو ماه تا صبح بیدار می موندیم و با خدا حرف میزدیم و درد و دل می کردیم . اما از این حرفها گذشته دیروز ظهر، که برای نماز ظهر به مسجد رفته بودیم .پیشنماز مسجد، بعد از نماز کلی درباره ی ماه رمضون و گناه نکردن و کلی مسائل دیگه حرف زد که اجازه بدین چند تا از اونا که برام جالب بود براتون بگم. اما اگه دنبال یه راه حل خوب می گردین که وقتی وارد مجلسی شدین تو مجلس حرفی از غیبت نشه باید وقتی وارد اون مجلس شدین بگید "بسم الله الرحمن الرحیم و صل علی محمد و آل محمد"اون وقت خدا ملکی را در اون مجلس قرار میدهد که اجازه ی غیبت را به کسی نمیده.

و اگر می خواین صبح که از خواب پا می شین تا شب فکر گناه نکنین و اصلا تا شب گناه نکنین ،وقتی خواستین از منزل خارج بشین ده بار سوره ی توحید را بخونید اون وقت خدا پرده ای بین شما و گناه قرار میده که دیگه گناه نمیکنین.راستی می دونستین آه یکی از اسما خداونده برای من که خیلی جالب بود این جور روایت شده که حضرت رضا (ع)به دیدار بیماری میروند.بیمار در بستر آهی می کشد.همراه امام رضا(ع)ناراحت میشه و رو به مرد بیمار می کنه و میگه:"صبور باش چرا آه می کشی ؟"امام رضا(ع)رو به همراهشون میکنندو میگویند:"چرا آه نکشد؟آه خود یکی از اسما خداونداست."یه چیز جالبه دیگه روزی فضه از مکه به طرف مدینه رهسپار بود از او می پرسند :"از کجا می آیی؟"او جواب میده:"من الله"دوباره می پرسند:"به کجا میروی"جواب میده:"الی الله"بعد میپرسند:"با که میروی؟"جواب میده:"مع الله"چقدر جالب اون قدر به خدا نزدیک باشی که همه چی را با اون ببینی و بدون خدا هیچی برات معنا نداشته باشه.امیدوارم قدر ماه رمضون را بدونیم قدر روزهاش،شبهاش،قدر رحمت بی دریغ و بی اندازه ی خدا توی این ماه. کاش همیشه ماه رمضون بود....

(راستی نظر شما چیه؟)


موضوع مطلب :
جمعه 86 شهریور 23 :: 11:50 صبح ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

                                

و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور

 دنیا جز متاع کوچکی نیست

خدایا این دنیا چیست؟دنیا را برایمان توضیح بده،این دنیای بد دوست داشتنی را.این دنیای جالب وحشتناک را ، این دنیای قشنگ را ،این دنیای زشت را.اسمش که میآید هشدار میدهی .نامش مساوی پرهیز و هول و ولاست.با این دنیا با این دنیای عزیز نامهربان چه باید کرد؟باید کنارش گذاشت؟باید فراموشش کرد؟اما ما دنیا آمده ایم و قرار است همین جا زندگی کنیم .توی همین دنیا آخر جایی غیر از اینجا برای زندگی وجود ندارد.از هر طرف که میرویم باز هم دنیاست.به هر حال ما هم قسمتی از همین دنیا هستیم . فکر می کنم دنیا سخت ترین و ناممکن ترین واژه ی دنیاست.خدایا دنیا را برایمان توضیح بده!خدایا راست گفته ای .این دنیا متاع است یک متاع کوچک ،بازیچه است ،اسباب بازی است ،سر گرم میکند،گول میزند،فریب میدهدغافل میکند،حواس آدم را پرت می کند و فراموشی می آورد.اما توی همین دنیا با همه ی خصوصیات نا امید کننده اش ،فوق العاده است چون هر گوشه اش را که نگاه میکنیم  تو هم هستی تو ایستاده ای همین جا توی همین دنیا ست که می توانیم تمرین کنیم می توانیم امتحان بدهیم ،میتوانیم اشتباه کنیم و یاد بگیریم.خدایا توی همین دنیاست که عاشقت می شویم . با همین چشمها و دست ها.با همین حس های زمینی ،لا به لای دنیا ، لابه لای زندگی ،لا به لای همین اتفاقهای معمولی.

خدایا دنیای که ما را از آن می ترسانی ، دنیایی که فریب میدهد و دروغ می گوید،یعنی فاصله ،یعنی دیوار ،یعنی جدایی و فراموشی .یعنی هر چیزی که بین ما و شما قرار می گیرد. یعنی هر چیزی که رابطه ی ما را با هم به هم می زند.آه چقدر سخت است،به دنیا آمدن ،دنیا را هجی کردن ،دنیا را بخش کردن ، دنیا را تلفظ کردن و آموختن.اما دنیا را با دنیا اشتباه نگرفتن.خدایا دنیا را برایمان توضیح بده وگرنه همیشه اشتباه می کنیم.

و ابتغ اتیک الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا

در آنچه خدایت ارزانی داشته ،سراای آخرت را بجوی و بهره ی خویش را از دنیا فراموش مکن.




موضوع مطلب :
شنبه 86 شهریور 17 :: 12:3 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

استاد دانشگاهی شاگردان کلاس جامعه شناسی خود را به محله فقیر نشین در شهر بالیتمور برد تا درباره ی 200 پسر جوان به بررسی بپردازند. او از شاگردانش خواست که ارزیابی خود را از آینده ی هر یک از آن پسران بنویسند. شاگردان در مورد هر یک از آنان نوشتند "او شانسی ندارد"بیست و پنج سال بعدفکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟یک استاد دیگر با بررسی قبلی مواجه شد و از  شاگردانش خواست  ببیند که بر سر آن پسر ها چه آمده است .دانشجویان فهمیدند که به استثنای 20نفری که از آنجا رفته یا مرده بودند بقیه ی آنها وضعیت خوبی دارند و بیشتر آنها به عنوان تاجر،دکتر،و وکیل دادگستری توفیق یافته اند.استاد جامعه شناس بسیار متعجب شد و تصمیم گر فت موضوع را پی گیری کند. او از هریک از آنان علت این موضوع راشنید تنها یک جواب شنید :"وجود یک معلم " آن معلم هنوز زنده بود او خانمی پیر اما باهوش بود  استاد از او پرسید :"روش معجزه آسایی که باعث شد آن پسر بچه ها از محیط فقر بیرون آیند و موفق شوند چه بود؟" چشمان معلم برقی زد و با لبخند جواب داد :"بسیار ساده است. من آن پسر بچه ها را دوست داشتم ."

یادمان باشد با عشق با مهر و محبت می توان دنیا را عوض کرد باور نداری؟امتحان کن .

هیچ وقت  اجازه نده کسی پیش تو بیاید و شادتر و بهتر ترکت نکند.

مظهر مهر خداوندی باش ،مهر را در چهره ی خود ،مهر در چشمان خود،مهر در تبسم خود و مهر در برخورد گرم خود.




موضوع مطلب :
شنبه 86 شهریور 10 :: 1:16 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

گفت:فقیرم

گفت:فقیرم!باور کنید.

گفتند:نه.نیستی

گفت:شما از حال و روز من خبر ندارید.

و حال و روزش را تعریف کرد.گفت که چه قدر دستهایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد.

ولی

امام صادق(ع)فقط نگاهش می کرد.

گفت:به خدا قسم که چیزی ندارم.

گفتند:صد دینار اگر به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی از ما متنفری؟از ما فرزندان رسول خدا.

گفت:نه!به خدا قسم نه.

هزار دینار؟

نه به خدا قسم نه!

دهها هزار دینار؟

نه!باز هم دوستتان خواهم داشت.

گفتند:چه طوری می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟

"چه طور می گویی فقیری  وقتی کالای به قیمت  ما در دارایی تو هست؟"




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >>   >