سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همسفرمهتاب
یکشنبه 86 مرداد 14 :: 8:2 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

بادهای سهمگینی می وزد

موجهای خشمگین میخیزد از دریا

در گذرگاه حیات و زندگی

کوه خواهی بود ؟ یا چون کاه؟

کوه اگر باشی توانی ماند

روی در روی هزاران موج

سینه اندر سینه ی هر باد .... هر طوفان

کاه اگر باشی چه می دانی

خرمنی را در مسیر بادها بنگر

آنچه مانده گندم است و آنچه باد،آن را رباید کاه!

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 مرداد 14 :: 8:1 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

پرسیدم از کجا بدانم خدا مرا دوست دارد؟

گفت:از دلت بپرس چقدر خدارا دوست داری؟!




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 مرداد 14 :: 8:0 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

جذاب ترین کلمه          آشنایی

متین ترین کلمه          دوستی

آرام بخش ترین کلمه     محبت

پاک ترین کلمه            وجدان

تلخترین کلمه             تنهایی

زشت ترین               خیانت

سخت ترین کلمه      جدایی

 

چه کنیم که بین این همه کلمه فقط تلخ ترین و زشترین آنها نصیب ماشده ؟!




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 مرداد 14 :: 7:59 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

گل باشید تا پس از مرگ نیز معطر بمانید.

اگر وقت کردی سری به خودت بزن.

کارها را سخت نگیر ،سر سخت تر از اراده ی انسان چیزی نیست.

دل معبد فرشتگان است به شیطان اجاره اش ندهید.

در دستور زبان عرفان ،فعل چنین صرف می شود: "من نیستم ،تو نیستی ،او هست"

محال است که آرنجتان را بلیسید

تنها غذایی که فاسد نمی شود عسل است.

 

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 مرداد 14 :: 7:58 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

عینکم را برداشتم همه جا تیره شد همه جا تار تار یه لحظه هیچ جا را ندیدم خیلی ترسیدم اگه عینکم نباشه من باید چی کار کنم چشمام اونا چند سالی بود که دیگه مثل قبل نمی دیدن از خودم پرسیدم چرا چرا چشم های من نباید درست ببینه اون وقت بود که چشم هام را بستم آروم وبی سر وصدا راه رفتم آروم خیلی آروم اما حالا میدیدم بهتر از قبل میدیدم همه جا روشن بود روشن روشن اما چشم های من بسته بود من با چشم های بسته همه جارا میدیدم همه جارا قشنگ میدیدم همه چیز را زیبا میدیدم

من هر جوری دوست داشتم می دیدم هر جوری دلم میخواست حالا دیگه نگران عینکم نیستم چون من بدون اون هم همه جارا روشن و زیبا می بینم.




موضوع مطلب :
یکشنبه 86 مرداد 14 :: 7:56 عصر ::  نویسنده : ریحانه بدیعی نیا

امشب باز آسمون ابری شده هر وقت دل آسمون میگیره دل من هم میگیره هر وقت آسمون گریه میکنه من هم گریه میکنم هر وقت آسمون تنها میشه منم تنها م

دیشب دیگه گنجشها به آسمون سر نزدن کبوترها تو آسمون پر نزدن دیشب کسی به آسمون سلام نکرد کسی به اون نگاه نکرد دیشب آسمون دلش گرفته بود از دست آدمها از دست کارهاشون از دست بی عدالتی هاشون بی مروتی هاشون از دست بی وفایی هاشون از دست .....

دیشب آسمون تا صبح گریه کرد  تا صبح فریاد زد  اما هیچ کس اما هیچ آدمی به اون توجه نکرداما هیچ آدمی با اون همدردی نکرد




موضوع مطلب :
<   <<   6