• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : مسافر تنها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    گفتم: چقدر احساس تنهايي مي‌كنم …
    گفتي: فاني قريب
    .:: من كه نزديكم (بقره/???) ::.

    گفتم: تو هميشه نزديكي؛ من دورم… كاش مي‌شد بهت نزديك شم …
    گفتي: و اذكر ربك في نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
    .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت، با خوف و تضرع، و با صداي آهسته ياد كن (اعراف/???) ::.

    گفتم: اين هم توفيق مي‌خواهد!
    گفتي: ألا تحبون ان يغفرالله لكم
    .:: دوست نداريد خدا ببخشدتون؟! (نور/??) ::.

    گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشي …
    گفتي: و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه
    .:: پس از خدا بخوايد ببخشدتون و بعد توبه كنيد (هود/??) ::.